داستان کتاب صوتی امپراطور هراس اثر جولی اتساکا از این قرار است که رئیسجمهور وقت آمریکا، در خلال روزهای جنگ جهانی دوم فرمان حکم اخراج، توقف و اخراج تمام شهروندان ژاپنی-امریکایی را جهت امنیت ملی و جلوگیری از هر نوع کارشکنی و خرابکاری صادر میکند.
در سال ۱۹۴۲ در برکلی کالیفرنیا، زنی حکمی را پشت پنجره اداره پست میبیند. به خانه برمیگردد و طبق دستور شروع به بستن وسایل خانواده میکند. او همانند هزار ژاپنی دیگر باید آنجا را ترک و خانه و زندگیشان را رها کند و....
جولی اوتساکا نویسنده زن معاصر ژاپنی آمریکایی است که به خاطر نگارش رمانهای تاریخیاش از شهرت جهانی برخوردار است. او در سال ۱۹۶۲ میلادی در کالیفرنیا و از پدر و مادری ژاپنی الاصل متولد شد. پدرش مهندس هوافضا و مادرش تا پیش از به دنیا آمدن جولی، تکنیسین آزمایشگاه بود. بعد از آن پدر و مادر او هر دو به عنوان نیروهای متخصص فنی در آمریکا اشتغال داشتند. او در سال ۱۹۹۹ میلادی در رشته هنرهای زیبا و در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل گردید. اکنون در نیویورک زندگی میکند و این اولین رمان او میباشد که در سال ۲۰۰۲ میلادی منتشر شد.
او در آثار خود موضوع مهاجرت زنان ژاپنی و مشکلات آنها را محور قرار دادهاست. اوتسوکا که از سال ۲۰۱۲ میلادی در نیویورک زندگی میکند تاکنون برنده جوایز مهمی چون پن فالکنر، پریس فمینا و... شده است. اوتسوکا دربارۀ این رمان میگوید: امپراطور هراس بر مبنای تجربهها و حقایقی است که از نزدیکترین خویشاوندانم شنیدهام و بیهیچ کم و کاستی آن را به تألیف رسانیدهام.
در قسمتی از کتاب صوتی امپراطور هراس میخوانیم:
در بدو ورود پسر همهجا پدرش را میدید. در بین دستشوییهای صحرایی، زیر دوش؛ گاهی او را درحالیکه به درِ سوله تکیه داده و یا بعد از ناهار با کلاهی حصیری روی نیمکت چوبی باریکی نشسته و با بقیه دوز بازی میکرد، میدید. آسمان آبی آبی بود؛ ظهری گرم با آفتابی تیز، نه درختی بود و نه سایه و پرندهای.
سال ۱۹۴۲، یوتا، اواخر تابستان. شهری با سولههای قیرگونیشده. دورتادور آن با حصارهایی خاردار محصور و زمینش بیابانی و سوزنده، بادش داغ و خشک بود، باران بهندرت میبارید. با این شرایط آبوهوایی، پسر پدرش را در همهجا میدید: بابا، پاپا، پدر، اوتوسان.
تقصیری نداشت، همه به او شبیه بودند. موهای سیاه، چشمهای بادامی، گونههای استخوانی، عینکهای ضخیم، لبهای باریک و دندانهای بدشکل، غریب و مبهم.
«آهان، خودشه، همونجا.»
مردی زردپوست و کوچک.
سه بار در روز زنگها به صدا درمیآمدند. صفهایی بیانتها، از میان بامهای سیاه سولههای پادگان بوی جگر، گربهماهی و گاهی بوی گوشت اسب به مشام میرسید. روزهایی که غذای گوشتی در کار نبود، بوی لوبیا فضا را پر میکرد. داخل سالن غذاخوری صدای برخورد قاشق و چنگال و چاقو شنیده میشد؛ چوب غذاخوری در کار نبود. تا جایی که چشم کار میکرد، کلههای کوچک سیاه دیده میشد. صدها دهان میجوید، هورت میکشید و قورت میداد. و آنجا، گوشهی سالن، زیر پرچم، چهرهای آشنا دید.
پسر فریاد زد: «پاپا!» همان موقع سه مرد با عینکهایی فلزی سرشان را از بشقابهایشان بلند کردند و گفتند: «نان دِسوکا؟»
کلمات کلیدی: دانلود کتاب صوتی رمان، کتاب صوتی امپراطور هراس، داستان کوتاه امپراطور هراس، کتاب گویا امپراطور هراس، دانلود کتاب صوتی امپراطور هراس، داستان کوتاه صوتی امپراطور هراس، رمان تاریخی خارجی، رمان ژاپنی، جنگ جهانی،
کتاب سبز بزرگترین مرجع رایگان دانلود کتاب الکترونیکی با بیش از ۱۰،۰۰۰ کتاب، کتاب صوتی و رمان است. با کتاب سبز در تمامی موضوعات مانند داستان و رمان، مجله، موفقیت و روانشناسی، تاریخی، کامپیوتر، علمی، دانشگاهی، کتاب صوتی و...کتاب برای دانلود قرار داده شده است. دانلود کتابها با فرمت PDF یا MP3 است. تمامی کتابهای موجود با در نظر گرفتن حقوق مولفان برای دانلود رایگان انتشار یافتهاند. تمامی مولفان میتوانند کتابها و مقالات با ارزش خود را برای انتشار رایگان به کتاب سبز ارسال کنند.