پیرمردی که مدام صلوات می فرستاد نزذیک من شد و فرش کنار دستم را بالا زد و تسبیح زرد رنگ که دانه های آن مانند یاقوت بودند را برداشت و صلوات فرسان رفت صف اول نماز جماعت نشست. از پشت پرده که قسمت زن ها می شد صدای چند بچه کوچک می آمد تا اینکه صدای فریاد مانند پیرزنی صدای گوش خراش جیغ و داد ان ها را خاموش کرد.
بسه دیگه مگه مچد جا بازی؟ برید خونادون بازی کونید.
دیگر صدای بچه ها نیامد و معلوم نشد چه شدند و کجا رفتند. تا اینکه صدای یک زن میانسال آمد که با لحن دلسوزانه ای می گفت:
والا حاج خانوم چیکار کونند. با این آپارتمانا که ساختن دیگه این بچا نیمیتونن راحت باشن. جیکشون در بیاد صدا همسایا بالا رفته...
کلمات کلیدی: داستان فارسی، داستان کوتاه، داستان ایرانی، دانلود داستان، داستان اجتماعی، دانلود مجموعه داستان،
کتاب سبز بزرگترین مرجع رایگان دانلود کتاب الکترونیکی با بیش از ۱۰،۰۰۰ کتاب، کتاب صوتی و رمان است. با کتاب سبز در تمامی موضوعات مانند داستان و رمان، مجله، موفقیت و روانشناسی، تاریخی، کامپیوتر، علمی، دانشگاهی، کتاب صوتی و...کتاب برای دانلود قرار داده شده است. دانلود کتابها با فرمت PDF یا MP3 است. تمامی کتابهای موجود با در نظر گرفتن حقوق مولفان برای دانلود رایگان انتشار یافتهاند. تمامی مولفان میتوانند کتابها و مقالات با ارزش خود را برای انتشار رایگان به کتاب سبز ارسال کنند.