دسته‌بندی کتاب‌ها
آپلود کتاب

دانلود رایگان PDF کتاب رمان به من نگاه کن

کانال تلگرام کتاب سبز
عضویت

معرفی کتاب رمان به من نگاه کن

کتاب رمان به من نگاه کن داستان حسام، پسری بیست و شش ساله را روایت می‌کند که در یک خانواده‌ی مومن بزرگ شده و بسیار پایبند و معتقد به دین و مذهب است.

حسام به مطب دایی‌اش می‌رود و برای اولین بار در زندگی‌اش به یک دختر با‌دقت نگاه می‌کند. و میان او و دخترک عشقی به وجود می‌آید. عشقی بین آدمایی که هیچ سنخیتی با هم ندارند؟!

در قسمتی از رمان به من نگاه کن می‌خوانیم:

صدای گارسون صدایش را برید: عذر می‌خوام آقا. تخت رو به رویی معترضه! میگن توی مکان عمومی و این کارا؟!
آریانا گفت: فحش که نمی‌دادم آقا! داشتم آواز می‌خوندم...
با نفرت به آن‌ها نگاهی کرد و گفت: اینا از خداشونم باشه! کاری دارن چرا جرئتشو ندارن به خودمون بگن؟! نکنه با زن حرف زدنم معصیت میاره؟!
صادق صدایش را شنید و گفت: وقتی شما نمی‌دونی زن نباید صداشو بندازه تو سرش توی مکان عمومی آواز بخونه آدم چی بگه؟! شاید یکی نخواد بشنوه!
آریانا بلند شد و ایستاد. فرشاد که احتمال هر کاری را می‌داد، با او ایستاد تا در صورت لزوم او را کنترل کند...
آریانا فریاد کشید: جمع کن بساطتو!!! به تو چه ربطی داره من چیکار می‌کردم؟! اگه بده که منو با اون چشمات نمی‌خوردی که ببینی چیکار می‌کنم... ولم کن فرشاد... بزار بهش نشون بدم دنیا دست کیه...
حسام بلند شد و جلوی صادق را که می‌خواست سمت آن‌ها برود گرفت... از آن طرف آریانا در بین دستان فرشاد دست و پا می‌زد و گارسون بیچاره سعی داشت جو را آرام کند.
صادق داد زد: حرف دهنتو بفهم خانوم! امر به معروف وظیفه‌ی منه!
آریانا بلند تر فریاد کشید: برو خواهرتو امر به معروف کن چیکار به من داری؟!!
رو به گارسون گفت: اینم رستورانه شما دارین؟!جمع کنید بریم بچه ها!
گارسون سعی داشت او را آرام کند: من از شما معذرت می‌خوام خانوم... اما قوانین...
از آن طرف شهاب سعی داشت جو را آرام کند و محمد امین گفت: دختره‌ی سلیطه!!! پاشین بریم بابا! دربند جای ما نیست! معلوم نیست چیکاره‌س!
حسام گر گرفته بود. حرفایی را که آریانا گفته بود را به عمرش یک بار هم در محیط دوستانش نشنیده بود. چه برسد که یک دختر آن را به زبان بیاورد! فکر کرد که راجع به آریانا چقدر اشتباه فکر کرده است و او را مثل یک دختر خیابانی دید که هرچیزی را به زبان می‌آورد. با دوستانش بلند شدند که بروند و وقتی از کنار تخت آریانا و دوستانش گذشتند، صدای او را شنید: حسام بود فرشاد!!!

کلمات کلیدی: دانلود رمان عاشقانه ایرانی، رمان عاشقانه، دانلود رمان به من نگاه کن برای موبایل، رمان به من نگاه کن، رمان به من نگاه کن، pdf رمان به من نگاه کن کامل، دانلود کتاب به من نگاه کن با لینک مستقیم، دانلود کتاب به من نگاه کن برای موبایل، دانلود رمان، رمان عاشقانه ایرانی، دانلود رمان اجتماعی، رمان اجتماعی، رمان اجتماعی ایرانی، دانلود pdf رمان به من نگاه کن، دانلود پی دی اف رمان به من نگاه کن، دانلود رایگان رمان به من نگاه کن، دانلود رمان به من نگاه کن، دانلود رمان به من نگاه کن، دانلود رمان به من نگاه کن با لینک مستقیم، دانلود رمان عاشقانه، رمان عاشقانه، دانلود کتاب عاشقانه، دانلود رمان رایگان، رمان، دانلود رمان، دانلود pdf رمان، رمان ایرانی pdf، رمان pdf، دانلود رمان ایرانی، pdf عاشقانه، دانلود رایگان رمان عاشقانه،

برای دسترسی قانونی و آسان به بیش از ۵۰،۰۰۰ کتاب الکترونیک و کتاب صوتی فارسی اپلیکیشن کتابراه را، رایگان نصب کنید.

کتابراه، دانلود کتاب الکترونیک و صوتی
مشاهده

دانلود رایگان کتاب با کتاب سبز

کتاب سبز بزرگترین مرجع رایگان دانلود کتاب الکترونیکی با بیش از ۱۰،۰۰۰ کتاب، کتاب صوتی و رمان است. با کتاب سبز در تمامی موضوعات مانند داستان و رمان، مجله، موفقیت و روانشناسی، تاریخی، کامپیوتر، علمی، دانشگاهی، کتاب صوتی و...کتاب برای دانلود قرار داده شده است. دانلود کتاب‌ها با فرمت PDF یا MP3 است. تمامی کتاب‌های موجود با در نظر گرفتن حقوق مولفان برای دانلود رایگان انتشار یافته‌اند. تمامی مولفان می‌توانند کتاب‌ها و مقالات با ارزش خود را برای انتشار رایگان به کتاب سبز ارسال کنند.