توالت همیشه من را یاد زندان می اندازد.یک اتاق دو در دو که فقط میشود به سختی درونش نفس کشید. اما وقتی سرکار باشی تنها راه فرار می شود. چند لحظه با خودت هستی. دور از غرغرهای رئیس، ایرادهای بنی اسرائیلی اش چرا بند کفشات آبیه؟ کفشت که سیاهه...
واقعا به چه چیزی فکر می کند؟ این چرندیات نامتناهی از کجا سرچشمه می گیرد؟ گاهی اوقات با خودم به این نتیجه می رسم که باید اسمش را می گذاشتند سیاهچاله. بچه تر که بودم خیلی دوست داشتم راز ستاره های آسمان را بفهمم. تقریبا کتابهای زیادی درباره نجوم خواندم. اما تنها چیزی که فهمیدم این بود که هیچ چیزی نفهمیده ام. من اسم جایی که کار می کنم را گذاشته ام: افق رویداد
افق رویداد منطقه ای از فضا و زمان است که در آنجا تمام مرزهای فضا به شدت تحت تأثیر سیاهچاله است و اگر جسمی وارد این ناحیه شود، سرانجام در سیاهچاله سقوط میکند. این عین جملات کتابست. اما چرا من این اسم را رویش گذاشته ام؟ چون اینجا تمام احساسات و افکار کارگرها و پرسنل در نهایت در افکار رئیس حل می شود جوری که انگار اصلا وجود خارجی نداشته.......
کلمات کلیدی: داستان فارسی، داستان کوتاه، داستان ایرانی، دانلود داستان، داستان اجتماعی،
کتاب سبز بزرگترین مرجع رایگان دانلود کتاب الکترونیکی با بیش از ۱۰،۰۰۰ کتاب، کتاب صوتی و رمان است. با کتاب سبز در تمامی موضوعات مانند داستان و رمان، مجله، موفقیت و روانشناسی، تاریخی، کامپیوتر، علمی، دانشگاهی، کتاب صوتی و...کتاب برای دانلود قرار داده شده است. دانلود کتابها با فرمت PDF یا MP3 است. تمامی کتابهای موجود با در نظر گرفتن حقوق مولفان برای دانلود رایگان انتشار یافتهاند. تمامی مولفان میتوانند کتابها و مقالات با ارزش خود را برای انتشار رایگان به کتاب سبز ارسال کنند.