داستانی وهمناک که مو بر اندام شما سیخ میکند.
با اصرار به پدرم گفتم:(ولی من باید بدونم که توی اون انبار چه چیزی هست که شما منو از رفتن به اونجا منع میکنید.) پدر با ناراحتی نگاهی به من انداخت. انگار چیزی در ته قلبش باعث میشد از آن انباری متنفر باشد و همین مرا بیشتر راغب به فهمیدن آن میکرد. با نا امیدی ادامه دادم:(لطفا...خواهش میکنم من باید بفهمم اون تو چی هست...)پدرم مردی هیکلی است. شانه هایی پهن و قدی بلند. اما تنها نقطه مشترک من و پدرم موهایمان است. موی هردویمان لخت و سیاه و است. پدر به رو به رو خیره شده بود. انگار خاطره ای برایش زنده شده بود. مثل اینکه وجود مرا در اتاق فراموش کرده بود.
کلمات کلیدی: دانلود داستان ترسناک، داستان کوتاه، داستان کوتاه ترسناک، دانلود کتاب ترسناک، داستان وحشت انگیز،
کتاب سبز بزرگترین مرجع رایگان دانلود کتاب الکترونیکی با بیش از ۱۰،۰۰۰ کتاب، کتاب صوتی و رمان است. با کتاب سبز در تمامی موضوعات مانند داستان و رمان، مجله، موفقیت و روانشناسی، تاریخی، کامپیوتر، علمی، دانشگاهی، کتاب صوتی و...کتاب برای دانلود قرار داده شده است. دانلود کتابها با فرمت PDF یا MP3 است. تمامی کتابهای موجود با در نظر گرفتن حقوق مولفان برای دانلود رایگان انتشار یافتهاند. تمامی مولفان میتوانند کتابها و مقالات با ارزش خود را برای انتشار رایگان به کتاب سبز ارسال کنند.