دسته‌بندی کتاب‌ها
آپلود کتاب

دانلود رایگان PDF کتاب رمان فراموشی مادربزرگ

کانال تلگرام کتاب سبز
عضویت

معرفی کتاب رمان فراموشی مادربزرگ

کتاب رمان فراموشی مادربزرگ داستان زندگی دختری به نام بهناز است که پس از فارغ‌التحصیلی بیکار در خانه می‌ماند و پدرش تصمیم می‌گیرد او را برای مراقبت از مادربزرگ پیرش که به آلزایمر مبتلا است به روستایی در شمال بفرستد که این سفر اتفاقات تازه‌ای را برای بهناز رقم می‌زند.

در بخشی از کتاب رمان فراموشی مادربزرگ می‌خوانیم:

بالاخره تماس قطع شد. من خیلی خوشحال و پرغرور از نشستن پشت این پیکان قراضه بودم که سر راه چند جا هم باید توقف می‌کردم و خرید می‌کردم که همه ببینند به چه روزی افتاده‌ام! قدمی جلوتر رفتم و کلیدی را که روی در سمت راننده‌ی جلوی پیکان بود گرفتم و چرخاندم تا قفل در باز بشود. همین که قفل در باز شد کلید را در آوردم و دستگیره را گرفته و با انگشت شستم دکمه‌ی دایره‌ای نقره‌ای رنگش را فشار دادم تا باز بشود. به محض باز شدن در، طوری خاک بلند شد که به سرفه افتادم.

حیف این لباس‌های قشنگ و تیپی که زده بودم شد. روی صندلی راننده که پر از خاک بود نشستم و دستانم را بالا آوردم. به قدری روی کلید و دستگیره‌ی ماشین خاک نشسته بود که کف دستانم مملو از ذرات ریز خاک شده بود. با آن‌که قاعدتا این ماشین نباید روشن می‌شد، چون بابا گفته بود بنزین هم به مقدار کافی دارد خیالم از بابت راه افتادنش راحت بود. زیر لب فاتحه‌ای برای آبروی رو به زوالم خواندم و ماشین را روشن کردم. دستم روی دنده رفت که دنده‌ی یک را بزنم ولی به قدری بر دنده خاک نشسته بود که دستم روی ذرات خاکش جمع شد و پر حرص غریدم:

- لااقل تمیزش می‌کردین این قراضه رو!

پوفی کشیدم و دنده‌ی یک را زدم و ماشین را راه انداختم. موقع حرکت کردن به قدری صدا می‌داد که انگار یک هواپیمای جنگی در حال شلیک است. یک ربعی از رانندگی پر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لذتم با ماشین مدرن و گران‌قیمت زیر‌‌پایم می‌گذشت که ناگهان به یاد خریدهایی که مامان دستور داده بود افتادم. بهتر بود برای آن‌که بیش از این آبروریزی نشود، از بازار تره‌بار نزدیک خانه که همه در آن‌‌‌‌‌‌‌‌جا مرا می‌شناختند خرید نمی‌کردم و برای همین سعی کردم در خیابان‌ها کمی چشم بچرخانم تا از جای دیگری لوازم رفع ویار شیده را فراهم کنم.

پس از توقف پشت اولین چراغ قرمز برای آن‌که از شدت گرما در پیکان زیبایم که همچون یک تابه‌ی شیک قرمز بود نیمرو نشوم، شیشه‌ی ماشین را پایین دادم. از جمله خوبی‌های تکنولوژی پیشرفته‌ی این ماشین، نداشتن کولر بود و من برای هوا خوردن مجبور بودم حتی در ترافیک شیشه را پایین بدهم و از بوی دود اگزوز ماشین‌ها و صدای بوق کامیون و تریلی‌های اطرافم لذت ببرم. بالاخره در این چراغ قرمز شانس آوردم و ماشینی که کنارم توقف کرد یک کامیون یا وانت دودزا نبود. البته من فکر می‌کردم شانس آورده‌ام ولی راننده‌اش با ارادتی که نسبت به من داشت اعتراف کرد در مورد خوش شانسی‌ام اشتباه فکر کردم. شیشه‌ی ماشین خارجی خرسی‌اش (اصطلاحی که من به ماشین‌های شاسی بلند نسبت می‌دهم. ) که حتی اسمش را نمی‌دانستم پایین داد و در حالی که هر هر می‌خندید گفت:

- آخه حیف تو نیست که این عتیقه رو سوار بشی، جوجه؟

سرم را به سمتش چرخاندم و نگاهم را روی صورت جذابش چرخ دادم و پوزخندی زدم.

کلمات کلیدی: دانلود رمان رایگان، رمان، دانلود رمان، دانلود pdf رمان، رمان ایرانی pdf، رمان pdf، دانلود رمان ایرانی، pdf عاشقانه، دانلود رایگان رمان عاشقانه، دانلود رمان عاشقانه، رمان عاشقانه، دانلود کتاب عاشقانه، دانلود رمان عاشقانه ایرانی، رمان عاشقانه، دانلود رمان، رمان عاشقانه ایرانی، دانلود pdf رمان فراموشی مادربزرگ، دانلود پی دی اف رمان فراموشی مادربزرگ، دانلود رایگان رمان فراموشی مادربزرگ، دانلود رمان فراموشی مادربزرگ، دانلود رمان فراموشی مادربزرگ، دانلود رمان فراموشی مادربزرگ با لینک مستقیم، دانلود رمان فراموشی مادربزرگ برای موبایل، رمان فراموشی مادربزرگ، رمان فراموشی مادربزرگ، pdf رمان فراموشی مادربزرگ کامل، دانلود کتاب فراموشی مادربزرگ با لینک مستقیم، دانلود کتاب فراموشی مادربزرگ برای موبایل،

برای دسترسی قانونی و آسان به بیش از ۵۰،۰۰۰ کتاب الکترونیک و کتاب صوتی فارسی اپلیکیشن کتابراه را، رایگان نصب کنید.

کتابراه، دانلود کتاب الکترونیک و صوتی
مشاهده

دانلود رایگان کتاب با کتاب سبز

کتاب سبز بزرگترین مرجع رایگان دانلود کتاب الکترونیکی با بیش از ۱۰،۰۰۰ کتاب، کتاب صوتی و رمان است. با کتاب سبز در تمامی موضوعات مانند داستان و رمان، مجله، موفقیت و روانشناسی، تاریخی، کامپیوتر، علمی، دانشگاهی، کتاب صوتی و...کتاب برای دانلود قرار داده شده است. دانلود کتاب‌ها با فرمت PDF یا MP3 است. تمامی کتاب‌های موجود با در نظر گرفتن حقوق مولفان برای دانلود رایگان انتشار یافته‌اند. تمامی مولفان می‌توانند کتاب‌ها و مقالات با ارزش خود را برای انتشار رایگان به کتاب سبز ارسال کنند.