
کشان کشان به طبقه ی پایین بردم. می دانستم این رفتار برای چیست. آیلی نمی خواست دوباره شروع کنم و گویی من می خواستم. عالم بی خبری در این موقعیت بهترین راهِ فرار بود! همه در تکاپو بودند.
سالن خالی از مبلمان بود و به جای مبل و صندلی های سلطنتی، صندلی های معمولی گذاشته شده بود. برای رضایتِ آیلی و فرار از آن چشم غره ها که دنیایی حرف پشتِ پرده شان پنهان بود روی یکی از صندلی ها نشستم و به نقطه ای دور زل زدم گرچه گوش هایم همهمه ی توی سرسرای خانه را می شنیدند. صدای بم و متینش را میانِ صدها صدا تشخیص می دادم.
در این هفت روز اینجا بود. علارغم اصرارهای همه قبول نمی کرد شب ها بماند و به هر جا سکونت داشت می رفت. سرم را به استیلِ صندلی تکیه دادم و به سرسرا زیر زیرکی نگاه کردم. کنارِ چند مرد که پشتشان به من بود ایستاده بود. سرسرا عریض بود و به همین دلیل چند نفره آن جا تجمع کرده بودند. حسرتِ نگاهم را بدون نگاه به آینه هم می دیدم. چه می شد اگر قبل از مرگم آن موهای مردانه و مشکی را نـ ـوازش می کردم؟
چه می شد اگر... ای خدا! کاش می شد این من را ببرم جایی و چشم هایش را از کاسه دربیاورم. کاش می شد! سنگینی نگاهم را حس کرد و یک هو به طرفم برگشت. شکارِ لحظه که می گویند همین است؟ چرا دیگر هیچ چیز را از چشمانش نمی توانستم بخوانم؟ چرا آن دو گوی کهربایی دیگر نم پس نمی دادند؟
آن قدر خیره نگریست که سرم را بیشتر تکیه دادم و چشمانم را بستم! تاب و تحملِ من از خیلی وقت پیش تمام شده بود!
کلمات کلیدی: دانلود کتاب سرگشتهی ناز، دانلود رمان سرگشتهی ناز، دانلود رمان عاشقانه، رمان عاشقانه،
کتاب سبز بزرگترین مرجع رایگان دانلود کتاب الکترونیکی با بیش از ۱۰،۰۰۰ کتاب، کتاب صوتی و رمان است. با کتاب سبز در تمامی موضوعات مانند داستان و رمان، مجله، موفقیت و روانشناسی، تاریخی، کامپیوتر، علمی، دانشگاهی، کتاب صوتی و...کتاب برای دانلود قرار داده شده است. دانلود کتابها با فرمت PDF یا MP3 است. تمامی کتابهای موجود با در نظر گرفتن حقوق مولفان برای دانلود رایگان انتشار یافتهاند. تمامی مولفان میتوانند کتابها و مقالات با ارزش خود را برای انتشار رایگان به کتاب سبز ارسال کنند.